دیکشنری
داستان آبیدیک
جمع و جور کردن
english
1
general
::
put together, clean up
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
جمع بندی استدلالات یا جریان دعوی توسط قاضی یا وکیل برای هیئت منصفه
جمع بندی دعوی و راهنمایی هیئت منصفه توسط قاضی
جمع بندی کردن ـ جمع بندی
جمع پذیر
جمع جزء
جمع در
جمع درهم
جمع سپاری
جمع شدگی
جمع شدن
جمع شدنی
جمع شده
جمع عمودی
جمع گرایی
جمع هزینه های اولیه
جمع و جور کردن
جمع وزن دار
جمع کردن
جمع کردن صحنه
جمع کل
جمع کن
جمع کنترل
جمع کننده
جمعآوری کردن
جمعا
جمعه
جمعی
جمعی بودن کامل
جمعیت
جمعیت بزرگسال
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید